لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

پُستی گاهی!

+خدااااارو شکر انقدر معتاد به کتاب شدم، که امشب که کتابمو تموم کردم، حس میکنم یه چیزیم کمه! و از این که کتاب بعدیمو انتخاب نکردم و شروعش نکردم بدن درد دارم! فردا برم یه کتاب بخرم! اخجوووون :)

بعد از شروع دانشگاه بادبادک باز اولین کتابی بود که خوندم!  عالی بود!  همین و بس! داستان خیلی خوب،یک عالمه شگفتی  و سوپرایز، پایان فوق العاده و جمله های خیلی قشنگ! خیلی خیلی پیشنهاد میشود :)

بعدش تصمیم گرفتم هری پاتر رو بخونم! برای بار اول :دی 

جلد اولش امشب تموم شد و خیلییییی خوب بود! اصلا یه دنیای جدید بود برام! یه کتابی که انقدر جذاب بود که به زور باید ازش دل میکندم تا از سرویس پیاده شم یا شب بخوابم!

چقدر توی سرویس دانشگاه کتاب خوندن حس خوبی داره!

چقدر زیاد کتاب خوندن هم حس خوبی داره!!

خیلی حس خوبی دارم به خودم کلا :))

+ تصمیم های خیلی خفنی برای مدیریت خرج و مخارجم گرفتم! خییییلی خفن! بالاخره بعد از دو ماه پول بر باد دادن دارم یاد میگیرم :) و حتی از این به بعد قراره بیشتر بهم خوش بگذره!  

+این پست درباره هم کلاسی هامو خیلی دوست دارم بذارم! ولی خیلی زیادن خو! میذارم سر فرصت! 

+ فصل پنج! قسمت پنج! اینجای گیم اف ترونزم. و هی دارم لفتش میدم و دیر به دیر میبینمش چون دوست ندارم تموم شه! 

+جدیدا دلم تند تر برای خانواده تنگ میشه! اول ترم خیلی کمتر بود! الان جوری شده که بعد از یه هفته دوری ازشون، وقتی یادشون بیافتم و یاد اینکه چقدر دلم براشون تنگ شده، گریم میگیره به راحتی! مثل همین الان!  :( 

خداجونم مرسی :)

برم بخوابم دیگه :دی