لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

نگاه هرز دو تا مرد متاهل به خودت رو که گرفتی...

_______ از _ ازدواج _ سیر _ میشی______



پ.ن. البته من سیر نیستما! بالاخره همه مردام مثل هم نیستن! 

:)))))

فقط تو میتونی به زندگیت کمک کنی، یادت نره

....

چته؟!

هیچی

چرا یه چیزیت هست

میگم هیچی

بگو دیگه،  چیزی شده؟

نه فقط خستم

از چی؟! 

از همه چی، از زندگی

کاری از دست من بر میاد؟! 

نه

کاری از دست خودت برمیاد؟! 

...



:)

واسه ی اینکه حالم خوب شه

به یه خنده ی از ته دل

یا به یه گریه ی از ته دل نیاز دارم

نمیدونم چمه

فقط میدونم تهِ دلم باید خالی شه... 

کاش یکی بود...

دلم میخواد یکیو پیداکنم،  بشینم همه چیمو واسش بگم، همه زندگیمو تعریف کنم، بدون کم و کاست، کامل کامل

بدم  حافظشو پاک کنم! 

کاش میشد :)

#از خودت خجالت بکش

میدونی.... هیچ کس کامل نیست...

 یکی دروغگوِ

یکی حسودِ

یکی بد دهنِ

یکی هیزِ

یکی بی چشم و روِ

یکی مغرورِ

یکی عصبیِ

یکی خسیسِ

یکی لجبازِ

یکی فضولِ

خیلی خب همه صفت بد دارن

ولی تویی که دروغگو هستی و میگی راستگو تر از من پیدا نمیشه

تویی که هرزه ای و میگی پاک تر از من پیدا نمیشه

تویی که ادعا داری که خیلی خوبی 

تو رو ایشالا داعش بخورتت، همه بگید آمین :)))

مشاور خانواده :))))

فرق بین عشق قبل از ازدواج و عشق بعد از ازدواج میدونی چیه؟! 

اولی مثل این میمونه که تو تو ذهنت عاشق یه مدل ابرو، یه رنگ چشم، یه مدل مو و اینا باشی و بعد یکی رو پیدا کنی!

دومی مثل ابن میمونه که تو اول طرفت رو پیدا کنی و بعد عاشق تک تک اجزای صورتش بشی

و کی میتونه انکار کنه که دومی پایدار تره؟!

کشفیات جدید درباره خودم!

جدیدا فهمیدم ادم های فضول رو دوست دارم! مثلا بدم نمیاد کسی عکسای گوشیمو ببینه، یا pm ها و اس ام اس هامو بخونه یا از زندگیم سئوال بپرسه!  حتی حس مهم بودن هم بهم میده و خوشمم میاد!

البته اون فضولِ گرامی باید دو تا شرایط داشته باشه: 

۱. کسی باشه که من ازش خوشم بیاد! 

۲. به کمد لباسهام نزدیک نشه! والا تو همه جا که نمیشه فوضولی کرد! :))))


جدیدا فهمیدم از دمپایی انگشتی بدم میاد!

فهمیدم نمیتونم پتومو با کسی شریک شم! ( همسر عزیزم متأسفم! :)))))  ) 

فهمیدم خوشم میاد کسی رو پام بخوابه!  خیلی زیاد! 

فهمیدم چقدر فیلم دیدن رو دوست دارم! مخصوصا اگه خارجی باشه ؛) سریال هم که عالیه! 

و این چیزای جدیدی که از خودم فهمیدم، خیلی خودم رو برای خودم جذاب کرده! اینکه علایقی دارم که خودمم هنوز کشفشون نکردم خیلی لذت بخشه! 

و فهمیدم اشتباه فکر میکردم! من اصلا ادم حوصله سر بری نیستم! اگه حوصلتو سر بردم، احتمالا خودم حوصلتو ندارم ؛) 

ای که میداند خواسته دل هر خواهنده را

ای که آگاه است از نهاد خاموشان

ای که می شنود ناله دل خسته دلان 

ای که می بیند گریه ترسناکان

ای که دارد خواسته های خواستاران را

ای که بپذیرد عذر توبه کنندگان

ای که اصلاح نکند کار مفسدان را

ای که از بین نبرد پاداش نیکو کاران 

ای که دور نباشد از دل عارفان

ای بخشنده ترین بخشندگان 


اعتراف میکنم :))

اعتراف میکنم... 

روز  اول عید بود و من کلی شیک و پیک کردم و لباس نو هامو پوشیدم که بریم خونه مامان بزرگم 

از اونجایی که من همیشه لفتش میدم بقیه رفته بودن و خودم تنها مونده بودم

لباسامو پوشیدمو رفتم سمت در که یادم اومد مسواک نزدم :)

رفتم سمت مسواکا... دیدم یادم نمیاد کدوم مسواک منه! 

عاقو یکی از مسواکا رو برداشتم زدم و از خونه فرار کردم :))

بعدشم از هیچکی نپرسیدم اون مسواک کی بوده :))))


پ.ن. فک نکنید انقدر پچولم که مسواکم یادم بره ها! ما دو دسته میواک داریم!  مسواک اراک، مسواک دلیجان، من مسواک دلیجان رو یادم رفته بود :)))


پ.ن. کثیف و چندشم قیافته، مجبور بودم میفهمی؟!  مجبور...

بعضی هام...... با این عصبانیت..... شون

اینایی که وقتی عصبانی ان هر چی بهشون بگی میرینن بت رو کاش میشد بلاک کنی از زندگیت :|


به قول حاج خانم عباسی ناراحتی؟! به درک، چرا سر بقیه خالی میکنی :)

( اگه جملش درست باشه، هست؟! ) 

اهنگ مورد علاقه :)

من رمز موفقیت آهنگ مورد علاقمو فهمیدم! 


اینکه تو اینترنت پیدا نشد :)))


و موفق نشدم بریزم رو گوشیم تا عنشو دربیارم :)

let's stop pretending to be poor

سه روز تلگرام نبودم... اومدم پروفایل دوستامو دیدم :|

I'm sorry for existing 

I cry in the shower so no one sees

اون یکی هم که عکس شکلک عصبانی گذاشته 


Be cool guys 

And smile

:)


یه شبی :)

کلی واسش نقشه کشیده بودم... کلی لحظه هاشو تصور میکردم و لبخند میزدم، قرار بود خوش بگذره....

نیومد... تنهای تنها بودم، سکوت محض، هیچ کس نیومد...

تنها کتاب همراهم رو  برداشتم و ادامه داستانو خوندم... چند صفحه بعد تموم شد، اه این دیگه چه داستانی بود... وقت تلف کردن بود فقط

کتابو بستم و روبیک رو برداشتم... یه جاییش مونده بودم و فرمولش یادم نمیومد و هی گند میزدم تو همون دو لایه که ساخته بودم...

گوشیمو برداشتم، بسته ی اینترنتم دو روز بود تموم شده بود، 200 تومن شارژ داشتم،  انتن گوشیم هم یه دیقه بند نمیشد و تند تند می رفت

ولی بالاخره باید این حس بد و تنهایی رو یکاری میکردم، به " اون " اس ام اس دادم... اره جواب داد، ولی اسم "اون " رو که آوردم، گفت من برم یه حالی ازش بپرسم...  بار اول نیست که اولویت دومم، عیب نداره

تو هم رفتی

دیگه داشتم خودمو متقاعد میکردم که هیچ کس به من فکر هم نمیکنه چه برسه بخواد بهم اس ام اس بده...یا حتی بخواد خودشو اذیت کنه و وقتی داره بام صحبت میکنه نره حال یکی دیگه رو بپرسه، مگه واسه من که حالم بد بود چیکار کرد؟! بدترش کرد، دوباره کم اهمیت بودنمو یادم اورد

ولی گوشیم زنگ خورد...زنگ خورد... 

زنگ که دیگه نمیتونه از رایتل و 7222 و مرکز مشاوره و گزینه دو باشه... زنگ خورد گوشیم...یکی با من کار داره

وای نگاه کن ببین کیه، عزیـــــــــــــــزم، چقدر دلم برای "اون " تنگ شده بود، چقدر میتونه الان حالمو خوب کنه... خدایا شکرت...

- سلاااااام چطوری بی معرفت... الو... الو؟! 


صداش که داشت با دو نفر دیگه حرف میزد...  همینو میشنیدم... نه یه صدای دیگم شنیدم، یکی در گوشم گفت: دستش خورده زنگ زده :)


پ.ن: هر کدوم از اون " اون " ها یه نفر متمایزه :)


پ.ن: ولی شب من اینطوری تموم نشد... با داد و بیداد " اون " سر من تموم شد :)