لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

اعتراف میکنم :))

اعتراف میکنم... 

روز  اول عید بود و من کلی شیک و پیک کردم و لباس نو هامو پوشیدم که بریم خونه مامان بزرگم 

از اونجایی که من همیشه لفتش میدم بقیه رفته بودن و خودم تنها مونده بودم

لباسامو پوشیدمو رفتم سمت در که یادم اومد مسواک نزدم :)

رفتم سمت مسواکا... دیدم یادم نمیاد کدوم مسواک منه! 

عاقو یکی از مسواکا رو برداشتم زدم و از خونه فرار کردم :))

بعدشم از هیچکی نپرسیدم اون مسواک کی بوده :))))


پ.ن. فک نکنید انقدر پچولم که مسواکم یادم بره ها! ما دو دسته میواک داریم!  مسواک اراک، مسواک دلیجان، من مسواک دلیجان رو یادم رفته بود :)))


پ.ن. کثیف و چندشم قیافته، مجبور بودم میفهمی؟!  مجبور...