اعتراف میکنم...
روز اول عید بود و من کلی شیک و پیک کردم و لباس نو هامو پوشیدم که بریم خونه مامان بزرگم
از اونجایی که من همیشه لفتش میدم بقیه رفته بودن و خودم تنها مونده بودم
لباسامو پوشیدمو رفتم سمت در که یادم اومد مسواک نزدم :)
رفتم سمت مسواکا... دیدم یادم نمیاد کدوم مسواک منه!
عاقو یکی از مسواکا رو برداشتم زدم و از خونه فرار کردم :))
بعدشم از هیچکی نپرسیدم اون مسواک کی بوده :))))
پ.ن. فک نکنید انقدر پچولم که مسواکم یادم بره ها! ما دو دسته میواک داریم! مسواک اراک، مسواک دلیجان، من مسواک دلیجان رو یادم رفته بود :)))
پ.ن. کثیف و چندشم قیافته، مجبور بودم میفهمی؟! مجبور...