-
پست بی محتواییه میدونم!
جمعه 23 آبان 1393 22:58
با بی حوصلگی تمااااام دفتر جبرمو ورق می زنم... به امتحان مفصل فردا پوزخند میزنم تینا اون بالا واسم نوشته رب النوع...تا حرصمو دراره دو صفحه بعد نوشته یادم بنداز، حسین دوباره نوشته رب النوع جونم این سه تا صفحه چه تیتر های جذابی دارن:) لبخند میزنم:-) بر میگردم دنبال بقیش...،اه دیگه نداره ....بالای بقیه صفحه ها نوشته شده:...
-
دوستانی دارم، بهتر از هر چی فکرشو بکنید:-)
سهشنبه 20 آبان 1393 21:35
چقدر این که هر شب ساعت ۱ بخوابی و صبح زود ساعت ۶و نیم بیدار شی عالیه چقدر این که منتظر سرویس میمونی، لحظه ای که سرویست از دور میاد خوبه لحظه ای که میرسی مدرسه وقتی که از کلی پله میری بالا و انقدر نفست میگیره که دوباره میای پایین تا آب بخوری چقدر اینا فوق العادن چقدر مدرسه رفتن شیرینه اصلا دلم نمیاد غیبت کنم و یه روز...
-
یه شب خوب:-)
یکشنبه 11 آبان 1393 00:32
کلی سئوال فیزیک و شیمی رو حل کردم، گزارش آزمایشگاه شیمیمو نوشتم. یکم کش و قوس اومدم، رفتم سر کمد کتاب هام و به تنها چیز های که به چشمم میخورد، کلی کتاب تست، نگاه کردم، به تک تک کتاب تست هام نگاه کردم... کتابارو کنار زدم تا دستم به اعماق کمدم هم برسه.... اون ته ته، پشت یه خروار کتاب، به جعبه مداد رنگی افتاده بود! مدار...
-
وبم مبارک!
دوشنبه 5 آبان 1393 00:38
اصن هول شدم می خواستم اولین پستمو بذارم عنوان یادم رفت! یکی از دوستام امشب از کنارم رفت (وب قبلی!) یه دوست ماه پنج ساله! هعییییی! به قول تینا، سختی های زندگی همیناست :)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آبان 1393 00:34
اولین پست وبلاگم مبارررررکککککک! حالا دست دست! امروز چهار ابان وبم به دنیا اومد! عه چهار ابان تولد یکی دیگم بود! اومدم قهر کنم با وبلاگ و اینا! ولی به خودم روحیه دادم کلی و گفتم که از اول شروع میکنم :) دیگع حال ندارم چرت و پرت بنویسم.