لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

:)

خُــــــــــــــــــــــــــب!

من همین الان از زیر تیغ برگشتم و حتی هنوز خون لای موهامو تمیز نکردم و اومدم که براتون تعریف کنم! 

اولا که پوزیشنم خوابیده ی دمر بود دکتر!!!  چطوری تو شهر شما نشسته عمل کردن من نمیدونم! بنظرم ممکن نیست!

بعدشم موهامو تراشید دکتر و آمپول زد تو کلم! 

و من به این فک میکردم که کاش برای آمپول بی حسی هم بی حسی میزدن:))

از اونجا به بعدش فقط صدا میشنیدم و حدس میزدم که دارن چیکار میکنن!

اولش که صدای کشیدن کاتر روی موکت میومد :))

بعد دکتره چند تا بسم الله گفت و بعدشم خونمو حس کردم که ریخت رو پیشونیمو کلّم! در آخر هم صدای دوخت و دوز! 

بعد هم مادرجان وارد شدند و بسیار ترسیدند! اخه با همون موها و پیشونی خونی داشتم بش لبخند میزدم:)))) 

الانم خوبم ولی جای بخیه هام کمی میسوزه!

تلخ ترین قسمتش اونجایی بود که دکتر بم گفت هیچ وقت موهاتو رنگ نکن :(

در کل تجربه ی خیلی جالبی بود :)