وقتی یهو تصمیم گرفته بودم از الان که حدودا میشه یه ماه قبل تولدش بشینم و متن تبریک تولدش رو بنویسم، ولی یه اتفاقاتی میوفته و پشیمون میشم و کاغذ سفیدو میذارم تو کمد دوباره... :)
خوب در عوض متن تبریک تولد راضیه را خواهم نوشت فردا! خیلی وقته ایده اش که چطوری باشه تو ذهنمه فقط باید روی کاغذ بیارمش
+تنها چند قدم تا حذف اکانت اینستاگرام....
+ با کتاب دیوید کاپرفیلد دوست تر شدم!
+ تولد سپیده جان جان چقدر خوش گذشت! پست بعدی درباره سپیده خواهم نوشت!
+ یکی بامن بیاد بریم کلاس نقاشی... یا خودم تنها میرم :دی چه تهدیدی!
+یک پاساژی هست که یک مغازه هم بیشتر نداره که به کار ما بیاد و همیشه وقتی کل شهرو با تینا میگردیم واسه کادو، در اوج ناامیدی میریم اونجا و بهترین کادو رو همونجا پیدا میکنیم! نمیدونم هم چه مرضی است که اخرسر میریم اونجا ! میدونم البته! مرض گشت و گذار در ملک!!!