لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

_

با یه چیزی که تو گلومه

تو گلوم بود ینی

الان اشک شد تو چشام،

بزودی هم از چشام میان پایین

با یه دلشوره ای انگار

بایه حالی که حوصله هیچ کسو نداره

با یه حالی که انگار به وضوح ناراحت نیست،  

با یه حالی که در ظاهر خنثاست

ولی ناراحته واقعا

الان دیگه اشکام اومد :)

تو فولدرای کامپیوتر فایل بک استریت بویز رو پیدا کردم!  قزل سوم راهنمایی برام ربخته بودشون. 

تند تند ردشون میکنم و اونایی که باشون خاطره دارم رو گوش میدم

توی وسایلام اون مداد چوبی که اول یا دوم راهنمایی پریا برام خریده بود پیدا میکنم! یادمه خودش یکی داشت، گفتم چه خوشگله، برام یکی خرید:)

اون دفترچه ی دراز 3 در 12 سانتی رو هم پیدا میکنم. اونم پریا با همون داستان بالا برام گرفت :) 

گردنبندی که تینا برام ساخته بودم یافت میشه، یه عکس دسته جمعی از تولدی که اول دبیرستان گرفتم،پاک کن خمیری هام  که کلی سر کلاس سرگرممون میکرث کارت جشنواره تیاتری که رفتیم نیشابور، کتاب تولدت مبارک که دوستام واسه تولدم  گرفتن خیلی وقت پیش،کتاب کیمیاگر که دنبالش بودم...

حالم واقعا واسه اسباب جمع کردن خوب نیست

تند تند چیزامو درمیارم، تعداد زیادی از چیزامو پرت میکنم تو سطل آشغال.

از اون همه دست بند دوستی کلافه میشم،  یدفه دستم میره که همشونو بریزم دور... دلم نیومد ولی

کلکسیون شمعامو جمع میکنم، یکی از شمعا نصف پارافینش آب شده مالیده به همه ی کمدم. گند زده کلا، اونم اول میخوام بندازم دور، بعد میبینم دوست ندارم کلکسیونم کم شه

اون سیم شارژری که کلی با نخ های رنگی رنگی خوشگلش کرده بودم ولی خراب شد به چشمم میخوره. بدم میاد ازش. 

هنوز یه دلشوره ای دارم که دوسش ندارم 

لباسامو ریختم تو چمدون که کشوها خالی شه، اگه لباس بخوام باید چمدونو بهم بریزم، دوست ندارم اینطوری

تو اتاقم بمب ترکیده، اینم دوست ندارم

عکس پروفایل دختر خالم خوب نیست. دلم برا اونم شور میزنه، ولی اصلا دستم به چت کردن باش نمیره، اصلا دوست ندارم با کسی حرف بزنم فعلا

کاش زودتر خوابم ببره، زودتر فردا بشه، دختر خالم زودتر پروفایلشو درست کنه

کاش زودتر خوابم ببره