لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

اندر احوالات کتاب خوانی

+ دیوید کاپرفیلد رو خیلی وقته تموم کردم.

اگر چارلز دیکنز رو میدیدم، احتمالا چند دقیقه بهش خیره میشدم! بدون هیچ حرفی یا احساسی توی صورتم! 

ولی یک چیزهای خوبی هم یادم داد که باعث شود از خواندنش پشیمان نشوم! ولی پیشنهادش هم نمیکنم!

+ بعدش رمان همخونه رو خوندم! خوب بود

+ و امروز هم مدیر مدرسه ی جلال آل احمد رو خوندم! شیوه ی نوشتن جلال خیلی جالب بود! مثلا به جای اینکه بگه:

فلانی از من تعریف کرد و هندوانه زیر بغلم گذاشت. بعد هم خداحافظی کردیم و راهی خانه شدم، اینطوری نوشته بود:

تعریف های آقا و هندوانه و خدا نگهدارتان و تاکسی گرفتم تا خانه!

حالا عینا این جملات نبود، دارم مثال میزنم! 

+ کتاب "مسئله حجاب" از استاد مطهری رو شروع کردم! چند تا بخش داره، من فعلا بخش تاریخ حجابو خوندم! خیلی جالب بود! میگه که توی ایران، از داریوش به بعد مقام زن تنزل کرد و در زمان ساسانی، ایرانی ها انقدر شدید الحجاب بودن که زن هاشون رو مخفی میکردن حتی! و اگر کسی زن خوشگلی داشت و مثلا امیرشون میفهمید، هم زنه رو میگرفت ازش هم میکشتش! 

یعنی قبل از این حجاب رایج توی اسلام، ایران اینطوری بوده خلاصه! خیلیییی ذهنیتم رو عوض کرد و اینا، مجذوبش شدم کلی!