لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

لب :) خند بزن

نیشتو تا بنا گوشت باز کن! همین الان :)

اخر و عاقبت پیروی از علاقه :)

دیشب کارنامه سبز اومد!  برق و کامپیوتر شریف قبول نمیشدم :)) ولی بقیشون چرا! 

و فهمیدم که جزو استعداد درخشان های دانشگاه شدم :))) هنوز نیومده!

وقتی داشتم ماده های آیین نامه اش رو میخوندم کلی ذووووق میکردم و جیغ جیغ! 

بهترین مزیتش اینه که میتونم همزمان دوتا رشته بخونم تو دانشگاهمون :) البته نباید مهندسی باشه! علوم پایه، زبان خارجی یا الهیات و اینا یا هنری

خیلی خیلی باحاله الان یه روز گذشته و یکم ذوقم کمتر شده وگرنه کلی الان ذوق میکردم اینجا :)))))

خب حالا دوستان جان بیاید مشورت کنیم!

برای علوم پایه و الهیات و فلسفه و اینا نه وقت دارم نه علاقه :)

بعد خانوم مادر میگن برو نقاشی بخون! که به رشتت هم مربوط باشه و کاربرد داشته باشه! 

من ولی دلم میخواد حالا که میتونم، یه رشته ی کاااااملا بی ربط بخونم! خب اخه اون قدری که نقاشی دوست دارم توی رشته ی خودم هست!! بیشتر از اونم دلم نمیخواد! 

حالا یه گزینه هایی مثل رشته های بازیگری، عکاسی، تیاتر یا موسیقی دارم

و یا مثلا زبان فرانسه بخونم چون بعدا قصد داشتم کلاس هاش رو برم کامل! و خوب چه کاریه تو دانشگاه بخونم خیلی بهتره که!

نظر خودم بیشتر روی زبانه حالا میشه شمام یکم کمک کنید بهم پلییییز؟! 

خب اگه اینطوری دو رشته بشم هم برنامه ی پشتیبان شدن کلا منتفی میشه! و خیلی خیلی از تفریح هام و خوش گذرونی هامم کمتر میشه! اصلا دو رشته رو بخونم بنظرتون؟!

+دختر خالم بود که میخواست ازدواج کنه هی فامیلاشون میمردن؟! پس فردا شب انگشتر نشون میبرن براش و خانواده مام دعوتن و من تهرانم :|||||||||| حالا کل تابستون بیکار بودم اینام انگار نه انگار:((((

+ سخخخخت مشغول تقسیم وظایف و وسایل و مواد غذایی هستیم با هم اتاقی های محترمه :))) 

+دختر خالم میگفت وقتی تهران زندگی کنی دیگه عمرا بتونی تو شهر کوچیک بمونی!  خب منم خیلی جو گیرانه الان خودم رو شهروند تهرانی حساب میکنم و از خیابون های دلیجان بیزااااار شدم!!!! آدم هم انقدر جو گیر؟!

+ دنبال علاقتون برید :) تا رتبتون نسبت به رشتتون خیلی خوب باشه و دانشجوی ممتاز بشید، و بتونید دنبال یکی دیگه از علاقه هاتونم برید حتی :))))) 

+غیر از مامان و بابام و تعداد نادری از اقوام ،کل فامیییییییل میگفتن چرا معماری :| 

قسمت عذاب آور ترش اینه که بخدا خودشون رنگ دانشگاه رو ندیدن ها! حتی بدترین دانشگاه توی بدترین قسمت کشور،بعد به من میگن چرا برق نرفتی؟! چرا صنعتی شریف نرفتی؟! 

یا مامان بزرگم اصلا سواد نداره مثلا! بعد میگه این چه رشته ی تحفه ای بود انتخاب کردی؟! هیچ رشته ای رو هم نمیشناسه کلا هاااا! فقط فهمیده رشته ی من تحفست :) به لطف سایر آشنایان محترم

الان که اینطوری شده بسیااااااار خرسندم :) حرف هاشون هم راحت تر تحمل میکنم! 

+ بهار بهتره! ولی خیلی رو مخمه!  دندون رو جیگر گذاشتم کاریش نداشته باشم این دم آخری! 

+خدا شکرت :)

+دل خوشی ها کم نیست :)