-
^___^
سهشنبه 15 تیر 1395 11:21
15 اسفند 94، روز مهندس یهو دلم خواست بشینم بنویسم، دقیقاً وسط جزوت :) ساعت هم،.... اوووووم، 23:25 دقیقه ست الی،... 15 اسفند 95 کجاییم؟! :دی سوال محبوب من همینه :) بچه جان، هر کی شدی و به هر جایی رسیدی و هر.... شدی :دی سعی کن نری، گم نشی، گمت نکنم، گورتو گم نکنی :دی قاطی کردم حسابی :) ولی باحاله، حس جالبی ست! کلا که...
-
فضای مجازی :|
یکشنبه 13 تیر 1395 13:54
بهار میگه فک کنم برنامه دورهمی یک "کا" مِمبِر داره :| منظورش اینه که فک میکنه هزار تا تماشاچی داره! خواهرم از دست رفت :|||||
-
کنکورانه
شنبه 12 تیر 1395 22:37
داری کم کم چمدونات رو می بندی... روز های روزشماری که زدم جلو چشمم داره پر میشه... همه ی وجودم از شوق رفتنت لبریز میشه تا میام فک کنم دلم برات تنگ میشه، یه ذره دیگه حرصم میدی و پشیمونم میکنی :) خودم میدونم و خودت هم میدونی چقدر من رو چزوندی... ولی خوب بود. یه عااالمه چیز یادم دادی حالا که بیشتر فک میکنم میبینم دوستت...
-
شعرزادِ خاکستری!!!
دوشنبه 7 تیر 1395 20:28
با وجود فیلمنامه ی خیلی خوب و بازی متحر کننده ی تک تک بازیگراش، چیزی که خیلی دوسش داشتم این بود که شخصیت هاش خاکستری بودند! یکی را سفیدِ سفید نکرده بودند و یکی را سیاهِ سیاه شهرزاد با وجود شخصیت دوست داشتنی اش اشتباه میکرد و بزرگ آقا با همه ی اذیت کردن هاش، دلش نرم میشد اینطوری بود که دل آدم واسه همه میسوخت :))) به...
-
؟!
شنبه 22 خرداد 1395 21:23
شاید شما در طول یک کوهنوردی چندین متر آنطرف تر یک شی درخشان ببینید و کلا مسیر حرکت خود را تغییر بدهید و برای فهمیدن این که آن شی درخشان چیست یک عالمه راه بروید، بعد که رسیدید بفهمید آن چیز درخشان تنها یک بتری شیشه ایست که نور را منعکس کرده نکته ی مهم این قضیه این است که: تا حالا چند بار مسیر زندگیمان را عوض کرده ایم و...
-
:(
پنجشنبه 20 خرداد 1395 18:46
روزه رو که باید بگیرم درس رو که معلومه باید بخونم خواب شبم رو هم قطعا نباید به هم بزنم اون دکتری که برگشته گفته تا سه ساعت بعد افطار درس نخونید رو کجای دلم بذارم؟! _حالم خوب نیست _
-
خیلی بش فک میکنم!
شنبه 15 خرداد 1395 17:23
ترجیح میدی بدونی و ناراحت باشی یا ندونی و خوشحال باشی؟!
-
اعصاب ندارم :|
جمعه 14 خرداد 1395 20:33
تصور کنید بین دندون های عقلتون یه تیکه لثه احمق قرار گرفته که هر بار که دندوناتونو رو هم میذارید باید اونو گاز بگیرید و از درد بمیرید! و بدتر اینکه هر دو طرف اینطوری شدن و هر زهرماری بخوای کوفت کنی جونت بالا میاد وضعیت من الان اینه :|
-
معرفی کتاب!
دوشنبه 10 خرداد 1395 00:31
__شروع __ تا چند وقت پیش، فقط یک موجود مجرد و علاف بودم. اما از امروز که زندگی مشترکم را با تخمک شروع کرده ام، همه چیز برایم کاملاً هدفمند شده است. برای مسکن، فعلا رحم را برای چند ماه اجاره کرده ام... البته به محض تمام شدن مهلت، احتمالاً صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم میگذارد توی کوچه! ... __ فرق...
-
بابا!
جمعه 7 خرداد 1395 15:21
یه دوستی دارم الان امتحان نهایی داره، بعد میگه بابام بدون این که بهش بگم میره کل کتابو میخونه برام خلاصه نویسی میکنه میاره :| واسه شیمی که حتی مبتکرانم خلاصه نویسی کرده بوده! بعد بابای من برگشته به شوهر دختر خالم که داشته واسه اولای مرداد برنامه سفر میریخته گفته نههههههه الهه 25 مرداد کنکور داره! اصلا چه معنی میده...
-
Bff!
جمعه 7 خرداد 1395 00:48
به اون همه خنده فکر میکنم که یهو ناخودآگاه بلند میشد و میگفتیم هیسسسس به اون یدونه بیسکوبیت تردی که بی هوا گذاشتی جلوم به اینکه من آروم به چونم میزدم و تو محکم به پیشونیت میزدی و من کلی از دیوونه بازی هات خندیدم به اینکه من اینور اونور میشدم تا تو یکم آروم بگیری و اون گوجه سبزم نپره تو گلوت به این که تو بهترین قسمت...
-
#فاضل نظری#
دوشنبه 3 خرداد 1395 13:31
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست...
-
!
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395 00:00
خاطرات سوم راهنماییم رو میخونم.... . . . _ جایزه های تیاترو دادن، جهازامونو! کلی خوش گذشت! ظرف شستم! امتحان داده بودم می خواستم بخوابم! شب به زور خوابم برد! _ هیچی... اتفاق خاصی نیوفتاده. همه چی مثل دیروز بود، داغون و بهم ریخته. حرفی ندارم _ پکرو بی حال! آهنگ گوش میکنم. 2بارم زنگ زدم خونه نجمه فک کنم خونه نباشن.... _...
-
عادت کردن چقدر بد می باشد!
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 00:48
عشق شاید در چیزی غیر از حس لامسه، شاید چیزی غیر از عزیزم و جونم و نفسم باشد عشق شاید تمام تلاش یک نفر برای پایین آوردن صدای دیگران وقتی تو خوابی، شاید گفتن یک کمربند ایمنی ات را ببند، چترت را بردار، شاید دیدن زخم کوچک روی دستت یا ندیدن عیب بزرگت باشد شاید بافتن یک شال گردن همراهی یک نفر با وجود اینکه راهت دور تر بشود...
-
_
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 15:48
Never leave your key of happiness in someone else's pocket
-
:|
سهشنبه 21 اردیبهشت 1395 22:51
باقی مانده 5 به توان 100 بر 35 رو دلم نمیخواد حساب کنم :| گسسته ی خر :|
-
:)
جمعه 17 اردیبهشت 1395 17:57
آمد یک عالمه خوشحال و پر انرژی دست هایم را گرفته و بالا پایین میپرد و منم برای همراهی با شادی اش می پرم هیچ وقت انقدر دلم نخواسته جای کسی باشم...
-
:دی
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 19:46
وحشتناک ترین و خنده دار ترین رقصیو که میشه با یک دست و سر و نیمتنه نشسته روی صندلی کرد تصور کنید.... تو این حالت بودم که مامانم اومد تو اتاق :| بنده خدا نتونست وایساده بخنده که :)) ولی دیگه جرات ندارم نیم سانت اینور اونور شم فقط یواشکی زیر میز بشکن میزنم :))
-
فرشته ای شما ❤
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 21:51
خدانکند یک کم مریض باشم، مگر یک لحظه میشیند؟! مدام با پا دردش میرود جوشونده درست میکند و انقدر مراقبت میکند ازت تا خوب خوب شوی مگر من یادم می رود وقتی تنها بودم و فکر میکردی شام ندارم، برام سیب زمینی سرخ کردی و سه طبقه اومدی بالا؟! الهی قربانت بشوم که بیست دقیقه طول کشید تا این پله ها را بیایی و بروی فدای محبتت بشوم...
-
اردیبهشت :)
یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 19:35
یک ایستگاه زودتر پیاده می شوم تا بیشتر قدم بزنم، چقدر ماه اردیبهشت خوشگل است. چقدر هوا فوق العاده دوست داشتیست و چه نسیم خنک و دل انگیزی دارد. حیفم می آید که این همه سال از اردیبهشت فقط امتحان های مستمر پی درپی را به یاد می آوردم!
-
تصویر ذهنی :)
جمعه 10 اردیبهشت 1395 21:09
بچه که بودم تصویز ذهنیم از آیندم یه خانمی بود که موهاشو بالا بسته و توی یه خونه ی خیلی روشن و خیلی ساکت در آرامش تمام داره نقاشی بزرگی روی بوم میکشه! الآن تصویر ذهنیم کامل تر شده! با کفشای پاشنه بلند از سر ساختمون میام خونه، کلید میندازم میام تو با دستای پر از خرید :)) بعد کفشای پاشنه بلندمو پرت می کنم اونور چون همه...
-
!
پنجشنبه 9 اردیبهشت 1395 15:26
نمیدونم فقط یه توهمه که داره بیشتر میشه یا واقعیته نمیدونم یه تلقینه که داره تقویت میشه یا حس درستیه نمیدونم... نمیدونم... نمیدونم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 21:08
در بدترین روز زندگی ات ممکن است غذای مورد علاقه ات را بخوری:) این چند مزه بودن زندگی قشنگ نیست؟!
-
قاطی کردم میدونم!
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 01:32
شاید هیچوقت همراه آیندمو نبخشم... چون امشب پیشم نبود! آشغال هنوز شمارشم بم نداده :|
-
باااااااااع!!!!
دوشنبه 30 فروردین 1395 01:36
مدرسه مامانم جلسه گذاشته واسه معلماش، بعد نشستن دور هم و معلم نمونه رو با قرعه کشی انتخاب کردن :| بعد بهش پاداش هم میدن :||
-
:))
یکشنبه 29 فروردین 1395 12:16
دارم کم کم به یه جایگزین واسه فریدون فک میکنم :)))) امیر علی نبویان رو میشناسید؟!
-
زندگی رقت انگیز
یکشنبه 29 فروردین 1395 12:15
زنان متاهلی را میشناسم که تا ساعت 11 میخوابند حضور شدیدا فعالی در گروه های تلگرام دارند و هیچ سریال تلویزیونی از دستشان در نمی رود! کاش حداقل بچه هایشان را درست تربیت میکردند صدها بار از خودم می پرسم اصلا هدف این ها از زندگی چیست؟
-
انتقام لیزری!!!
دوشنبه 23 فروردین 1395 00:41
یکی از بهترین روش های انتقام گرفتن: یه لیزر بخرید! بعد توی یه مهمونی که اون فرد هم حضور داشت چند تا بچه رو با لیزر سرگرم کنید. بچه ها هی دنبالش میکنن و تلاش میکنن بگیرنش! بعد یهو لیزرو بندازید تو صورت قربانی :))) امتحان شده تضمینی :)))
-
;)
جمعه 20 فروردین 1395 21:45
If your dreams don't scare you They aren't big enough :)
-
درد و دل رمزی :))))
چهارشنبه 18 فروردین 1395 22:34
برای پنجَم نوشت اِن دو! ماتم گرفته ام :(