-
تصمیمات "من"
سهشنبه 30 شهریور 1395 03:45
از بدی های اینکه با توجه به علاقت انتخاب رشته کنی اینه که مثلا یهو بت میگن: عههههه اخرشم معماری؟! یا مثلا: برقی چیزی میرفتی. یا با لحن تحقیر آمیز با تعجب اسم رشته ی عزیزمو میبرن بعله معماری :)))) بخدا اولویت اولم بود :) خیلی هم دوستش دارم فامیل جان ها خیلیییی هم از خودم خوشم میاد که نرفتم دانشگاه صنعتی شریف خییییلی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریور 1395 00:05
یکمم میون دعاهاتون برای بهار ما دعا کنید ممنون :)
-
همه بی عیب و نقصا :)
دوشنبه 29 شهریور 1395 02:12
بخش زیادی از علاقه ام به کسی، به این ربط داره که به "خودم" در کنار اون شخص چقدر علاقه دارم! *** یه دختر خاله دارم که خیلییییی دوستش دارم. اصلا اگه خواهر بزرگتر داشتم انقدر خوب نمیبود که دخترخالم هست فقط چون خیلیییی آدم سروزبون دارو فان و باحالیه، من که در کنارش قرار میگیرم میشم یه بچه ی آرووووم و خجالتی و...
-
زبان های متفاوت :|
یکشنبه 28 شهریور 1395 02:01
کتاب روانشناسی زنان و مردانه، بعد یه فصل داره به اسم "زبانهای متفاوت". توی این بخشش جمله های زن و برداشت های مرد، یا جمله های مرد و برداشت های زن رو گفته : وقتی زنی میگوید :[ خیلی خسته ام هیچ کاری نمی توانم بکنم]، مرد ممکن است بشنود :[ همه کار ها را من انجام می دهم و تو هیچ کاری نمیکنی. تو باید بیشتر کار...
-
اندر احوالات تلویزیون بینی :|(2)
شنبه 27 شهریور 1395 01:14
+ ای خداااااا منو بکش! (الکی) باز نفهمیدم اخر سه دونگ سه دونگ چی شد :||||||||||| + دستپخت رو چرا هی پخش نمیکنن خو؟ هی این برنامه هه دعوت رو میذارن دیدیدش تا حالا دعوت رو؟! خییییلی همه چیش قروقاطیه! مجری داره با ایما اشاره خودشو کلک و پر میکنه که به پشت صحنه یه چیزی بگه، یهو برنامه میره رو آنتن، بعد اخر برنامه خواننده...
-
:دی
شنبه 27 شهریور 1395 00:59
به بابام میگم: حالا که من زحمت کشیدم که کارم به پردیس رفتن نکشه، ترمی 10 میلیون دستی بهم بده وی لبخند شیرینی زده، صدای تلویزیون را بیشتر کرد :)))) خدایی خیلی منطقی دارم میگم :دی
-
اهههههههههههه!
جمعه 26 شهریور 1395 19:30
خداشاهده دلم میخواد فردا گوشیمو کنار بذارم ولی این سنجش خاک بر سر هر لحظه ممکنه جوابا رو اعلام کنه عین آدم منتظر 31 شهریور بودیماااا! مریض بودید بگید ممکنه جوابا زودتر بیاد؟!
-
مدرسه :(
جمعه 26 شهریور 1395 01:47
اگه میشد یه روز از گذشتمو تجربه کنم... یه روز میرفتم مدرسه صبحش دیرتر از بقیه برسم و بدو بدو پله هارو دوتا یکی کنم، یهو آیدا بیاد بگه تروخدااااا منو با خودت ببر، یه دستشو بندازه رو شونه هامو خودشو بزور بکشه بالا و وقتی رسیدیم به اخرین پله، بگه الهه تشنم شد بیا بریم پایین آب بخوریم! برسم جلو در کلاسا و پریا به شوفاژ...
-
عرووووسی
پنجشنبه 25 شهریور 1395 18:09
دیشب عروسی دختر عموم بوووود :) جاتون خالی خوش گذشت دختر عموم و شوهرش خیلی زوج خوبین :) اصلا نگاهشون که میکنی نمیتونی جلوی لبخند های پت و پهنتو بگیری:) راستی عروس سه تا داداش داره، بعد با داماد چهارتایی دورش حلقه زده بودن میرقصیدن...هعععععییییی... سه تا داداش لدفا :(((((((
-
:((((
چهارشنبه 24 شهریور 1395 14:45
با غمِ کشفِ ناخن هایِ شکسته حینِ شستنِ موهام چه کنم؟!
-
:(
چهارشنبه 24 شهریور 1395 02:53
به طور اتفاقی وبلاگ یک خانومی رو خوندم که داستان خواستگاری برادرش رو گفته بود نقل قول مستقیم که نمیتونم بکنم ولی ماجرا اینطوری بوده که خواستگاری یه دخترِ خوب رفته بودن که گویا خوشگل نبوده بعد برادرش کلی فکر میکنه که عایا خوب بودنش و در نظر بگیره یا قیافشو و برای این که بفهمن ظاهر بی حجاب دختره چنگی به دل داداشش میزنه...
-
:(
دوشنبه 22 شهریور 1395 13:02
یه جا نوشته بود... از کِی دیگه همون آدم سابق نشدید... از روزی که بعد از کلی اصرار به مامانم که: بخدا "کاوه آهنگر" اسم یه شخصیت شاهنامست نه بازیگر، فهمیدم یه کاوه آهنگر بازیگر هم وجود داره :| خب عین آدم اسم بذارید رو بچه هاتون :(
-
:)
دوشنبه 22 شهریور 1395 00:43
یه وقتایی دلت نمیخواد پست بذاری و از حال و هوای خوب روزات بگی فقط به خاطر اینکه میترسی هر جاشو تعریف کنی، یه جاهای بهتریو از قلم بندازی و بعد انقدر نوشته هاتو بخونی، که اون جاهای بهتر کلا از خاطراتت هم محو شن و روزهایِ خوبِ توی ذهنت همش بشن چند تا یادداشت تیکه پاره! دقیقا به خاطر همینه که چند روزه نیستم :) الهی شکر به...
-
هه!
چهارشنبه 17 شهریور 1395 18:31
یک بلندگوی مجلسی کنارش گذاشته، یه پارچه ی سبزِ یا حضرت عباس پهن کرده جلوی پاش و یه قوطی گذاشته جلوش بعد داره نوحه میخونه مثلا، و ازین صدای گریه ها درمیاره که صداش اکو میشه بعد وسطش میگه بده در راه ابالفضل... و می دهند... کم نیستن تعدادشون که "در راه حضرت عباس" دارن میان پولاشونو میریزن تو شکم این یارو بعد...
-
این یه پستم واسه تو :)
سهشنبه 16 شهریور 1395 01:31
خب حالا واسه این که دلت نشکنه یه پست چپر چلاق برات میذارم! کلی تو وب پری گشتم تا ببینم از کِی پیدات شد که نفهمیدم اخرش! عاقا اول بذار یه اعتراف بکنم برات! وای اولا ازت متنففففر بودم واقعا! خیلی زیادا! یه بارم تو مدرسه به پری گفتم اه این مرتضی کیه تو وبت رو مخمه :)))) ولی خب تو این مدت که شناختمت دیدم حالا آدم بدیم...
-
:))
یکشنبه 14 شهریور 1395 02:12
جاستین بیبر قرار بوده سقط بشه ولی مامانش نگهش داشته... . . . قطعا پدرش باید بیشتر اصرار میکرد:)))))))
-
قاطی پاطی
شنبه 13 شهریور 1395 22:03
+ دارن تو تلویزیون میگن که چرا باید ازدواج کرد؟! بعد پاسخ خودشون اینه که ازدواج کنید که به آرامش برسید! مگه زند گی مجردی جنگه که آرامش نداشته باشه؟! ولی یه جمله قشنگ خونده بودم قبلا : ازدواج برای ساختن یک زندگی عالیه، نه خراب کردن دو تا زندگی معمولی !!! + سریال بچه های نسبتا بد عاااالیه، عااالی واقعا :) + تصمیم گرفتم...
-
French time ;)
شنبه 13 شهریور 1395 01:53
من اگه بفهمم که کلمه ی portefeuille چطوری تلفظش میشه " پُقتوفِی" خیلی از مشکلاتم حل میشه :|
-
عکس پروفایل دختر خالم!!!
جمعه 12 شهریور 1395 03:09
یادتونه گفتم عکس پروفایل دختر خالم خوب نیست؟ همون شب ازش پرسیدم چی شده... زهرا و فرزان دوست پسرش حدود 4 ساله با همن! و این یه سال اخرو هر دو خانواده میدونن ولی علنیش نکردن و مثلا مامان من نمیدونه !و خواستگاری هم هنوز نیومدن قبل از عید خالم اینا کلی خونشون رو خوشگل کردن و خود زهرا کل خونه رو تنهایی کاغذ دیواری کرد و...
-
بیشتر به حرف هامون دقت کنیم :)
جمعه 12 شهریور 1395 02:43
کلمه ها فقط چند تا حرف به هم چسبیده نیستن... چقـــــــــــدر بی رحمند گاهی! مثلا کلمه ی "هیچوقت" !! این یک کلمه که میاید لا به لای جمله، همه چیز را خراب میکند! تو هیچوقت منو دوست نداشتی! هیچوقت برای من ارزش قایل نبودی تو هیچوقت منو نفهمیدی هیچوقت به من گوش نکردی ... آخ که چقدر دردناک است قدرت این کلمه! چقدر...
-
اندر احوالات تلویزیون بینی :|
پنجشنبه 11 شهریور 1395 13:12
+سریال سه دونگ سه دونگ رو کم و بیش نگاه میکنم فقط بخاطر اینکه هیچ وقت نفهمیدم اخرش چی شد :| امیدوارم این دفعه بفهمم (شبکه آی فیلم ساعت 18) +مسابقه دست پخت رو که مرتب مببینم :) بعد هر بار که میبینمش تصمیم میگیرم حدود 25 سالگی برم کلاس های آشپزی حرفه ای!(یکشنبه تا پنج شنبه شبکه 1ساعت 19:30) + چند روز پیش کشف کردم که...
-
مسئله حجاب
سهشنبه 9 شهریور 1395 13:51
خب بنظرم این کتاب "مسئله حجاب" واقعا کتاب خوبی بود. هم خیلی جذاب بود هم خیلی چیز های خوبی گفت. نویسنده خیلی با سواد مینمود! با سوادم هست واقعا. کتابش اینطوری هم نیست که فقط خودش تند تند حرف زده باشه و استدلال کرده باشه! نظرات مخالف حجاب رو عینا نقل کرده و بعدش جوابشونو داده و اینطوری تقریبا همه اشکالاتی که...
-
اسباب کشی:)
دوشنبه 8 شهریور 1395 13:36
با صاحب خونمون اصلا رفت و آمد نداشتیم، نهایت سلام علیکمون یه سلام حال شما ی کوتاه بود اگه اتفاقی تو حیاط میدیدمشون. نهایت مرام گذاشتنمون هم این بود که گاهی کرایه اتوبوس های همو حساب میکردیم. یا مثلا اگه کلید نداشتیم، درو برا هم باز میکردیم! یه مرد جا افتاده ی حدود60 ساله و خییلی با شخصیت و خانومش و سه تا پسر و یه...
-
الهی شکر
شنبه 6 شهریور 1395 23:01
میگم... مگه خوشبختی چیزی فراتر از حالِ خوبه؟! یا چیزی فراتر از یه تینا که میگه دوسم داره؟! یا بیشتر از یادداشت خوشگل و پر از مهربونیِ پریاست؟! یا بیشتر از بغل طولانی پرنیان و ادای گریه درآوردنش؟! یا بیشتر از بغض صهبا؟! یا بیشتر از استیکرای گریه ی راضیه؟! و زود بیا هاش؟! یا بیشتر از صد بار خدافظی کردن محدثه و اون اخمای...
-
❤
شنبه 6 شهریور 1395 22:48
حتى شده تا آخرِ عمر هم صبر میکنم، اما جورى عاشقى میکنم که ناب باشد! که از این عشق هاى دمِ دستى نباشد! که هر کس ما را از دور دید، حسادت کند به دوست داشتنمان... "عشق باید در زمانش اتفاق بیفتد" #علی_قاضی_نظام
-
اندر احوالات کتاب خوانی
جمعه 5 شهریور 1395 16:09
+ دیوید کاپرفیلد رو خیلی وقته تموم کردم. اگر چارلز دیکنز رو میدیدم، احتمالا چند دقیقه بهش خیره میشدم! بدون هیچ حرفی یا احساسی توی صورتم! ولی یک چیزهای خوبی هم یادم داد که باعث شود از خواندنش پشیمان نشوم! ولی پیشنهادش هم نمیکنم! + بعدش رمان همخونه رو خوندم! خوب بود + و امروز هم مدیر مدرسه ی جلال آل احمد رو خوندم! شیوه...
-
_
پنجشنبه 4 شهریور 1395 19:52
شکر خدا قبل ازین که کسی خبردار شه، خودم حالمو بهتر کردم... مثل همیشه اگر هم احیانا میخواستید سوال بپرسید که الان چطوری، میگم که خوبم الان
-
_
پنجشنبه 4 شهریور 1395 00:18
با یه چیزی که تو گلومه تو گلوم بود ینی الان اشک شد تو چشام، بزودی هم از چشام میان پایین با یه دلشوره ای انگار بایه حالی که حوصله هیچ کسو نداره با یه حالی که انگار به وضوح ناراحت نیست، با یه حالی که در ظاهر خنثاست ولی ناراحته واقعا الان دیگه اشکام اومد :) تو فولدرای کامپیوتر فایل بک استریت بویز رو پیدا کردم! قزل سوم...
-
لانتوری
چهارشنبه 3 شهریور 1395 21:47
پاشا: میشه مال من باشی؟! مریم: من مال هیچ کسی نیستم، مال خودمم نیستم. پاشا: چه خوب... پس مال من باش!
-
درست فیلم ببینیم :)
سهشنبه 2 شهریور 1395 16:54
مامانم هیچ وقت نمیتونه فقط تلویزیون ببینه! همیشه باید کنارش یه کاری بکنه مثلا تابلو فرششو ببافه یا ظرف بشوره یا برگه تصحیح کنه و... خلاصه میگه به نظرم پای تلوزیون بیکار نشستن وقت تلف کردنه... به نظر من فیلم فقط یه داستان که به تصویر کشیدن نیست، یه عالمه هنره بنظرمن آدم باید انقدر تو فیلم غرق شه که بلند بلند بخنده،...